معنی سازمان فضایی

واژه پیشنهادی

لغت نامه دهخدا

فضایی

فضایی. [ف َ] (ص نسبی) فضائی. منسوب به فضا.
- هندسه ٔ فضایی، قسمتی ازعلم هندسه که درباره ٔ اجسام بحث میکند و موضوع آن مطالعه ٔ چیزی است که قسمتی از فضا را اشغال کند.

فضایی. [ف َ] (اِخ) از همدان است. شخصی سلیم النفس و صادق القول بود و نسبت به حقیر (صادقی کتابدار) سمت معلمی داشت. شعرش هموار و آبدار است و این ابیات از اوست:
عاشقان را ذوق از معنی است نی صورت ز دوست
صورت شیرین بچشم کوهکن گو سنگ باش.
بار غم از دل مجنون که تواند برداشت
ناقه ٔ لیلی اگر روی به هامون نکند.
(از مجمع الخواص تألیف صادقی کتابدار از ترجمه ٔ خیام پور ص 247).
فضایی از شعرای زمان شاه عباس صفوی است.


سازمان

سازمان. (اِمص، اِ مرکب) تشکیلات. حالت قسمتهائی که واحد و مجموعی را برای انجام فعالیتهای خاصی تشکیل میدهند. چون: سازمان حکومتی.سازمان نظامی. سازمان برنامه ٔ هفت ساله. سازمان جوانان شیر و خورشید سرخ ایران. سازمان دفاعی. سازمان ملل متحد. سازمان بین المللی کار. سازمان خواربار و کشاورزی. سازمان تربیتی و علمی و فرهنگی. سازمان جهانی بهداشت. سازمان هواپیمائی کشوری بین المللی. سازمان جهانی هواشناسی. سازمانهای اداری. سازمانهای ملی.


سازمان دادن

سازمان دادن. [دَ] (مص مرکب) تشکیل سازمان. ترتیب و تنظیم سازمان.

فرهنگ فارسی هوشیار

فضایی

اسپاشیک درواییک

فرهنگ عمید

سازمان

مجموع کارمندان، دستگاه‌ها و شعب یک اداره یا بنگاه که به دستیاری همدیگر کارهای خود را با نظم‌وترتیب انجام بدهند، تشکیلات،
طرز ساخت،
نظم‌وترتیب،
* سازمان دادن: (مصدر متعدی) نظم‌وترتیب دادن،

مترادف و متضاد زبان فارسی

سازمان

اداره، بنگاه، بنیاد، تشکیلات، دستگاه، موسسه، نظم و ترتیب، سروسامان، مجموعه کارمندان، پرسنل، نامه

فارسی به ایتالیایی

معادل ابجد

سازمان فضایی

1060

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری